جایی برای شعر ...
شعری برای تـــو ...
 
آخرین مطالب
 
پیوندهای روزانه
رسم ماندن

 

همه چیز از آنجایی خراب می شود

که به خیالت تمام جان و روحش را بدست آورده ای ،


که حالا دیگر او برای توست ،

 

که حالا اگر

یک روز نباشی یا باشی ،

 فرقی ندارد ، او هست ،

 

که اگر نگویی دوستت دارم ،

 او می فهمد که دوستش داری ،


که اگر با بوسه

در آغوش اش نگیری ، 

فرقی نمی کند .

 

اشتباه است ، اشتباه .

آمدن رسم خودش را دارد

 

دل می بری ،

دل می دهی ،

اما ماندن ...


امان از این ماندن

که به پای خیلی ها نماند ،

که به تن خیلی ها نرفت .

 

ماندن یعنی بوسه های هر روزه ،

یعنی تـــو نباشی ،

من دستم به زندگی نمی رود ،

یعنی دلتنگی های مدام .

 

ماندن شیرین و فرهاد و لیلی و که و که و که نمی خواهد

 

ماندن یک من و یک تو ی ساده می خواهد ،

یک غرور فراموش شده .

مانده یک دل ساده می خواهد .

 

 

عادل دانتیسم



می دانم نمی دانی ...

 میدانم نمیدانی

 چقدر دوستت دارم

 

و چقدر این دوست داشتن

 همه چیزم را در دست گرفته است

 

 میدانم نمیدانی

 چقدر بی آنکه بدانی ،

 می توانم دوستت داشته باشم ،

 

بی آنکه نگاهت کنم ،

بی آنکه صدایت کنم ،

بی آنکه حتی زنده باشم

 

 میدانم نمیدانی

تابحال چقدر دوست داشتنت

 مرا به کشتن داده است

 

 

حافظ موسوی



شاعر : حافظ موسوی ,
بیا دوباره عاشق شویم

سلام

علاقه‌ی خوبم

علاقه جان من ، خوبی ؟

 

می‌دانم

تو خسته‌ای

و من حالم خوب نیست

تو دوری و من دلتنگ

تو حال آمدن داری و وقتش را ، نه !

 

می‌دانم علاقه

آخر هرچه باشد از جنس همیم

جنسی جوری به شدت ناجور !

 

ما عین همیم علاقه

و بی‌خود نیست این همه دوستدار داری

این همه دوستت دارند و تو این همه خوبی

 

خسته‌ایم !

بیا دوباره عاشق شویم

 

دوباره من

 دوستت داشته باشم

تو ناز کنی

 

من عصبی شم ،

تو قهر کنی

من نازت را بکشم و

تو نازنین من باشی

 

بیا دوباره عاشق شویم !

دوباره من دنبالت بگردم و

هرجا کنارت سبز شوم ...

 و بگویم :

هووی سلام

چه اتفاق خوبی

باز هم رو دیدم

بستنی دوست داری بخوریم ؟

 

بعد تو بگویی :

خودتی ! هوا زمستان است

 و جز تو باقی سردشان شده است

 و بعد ته دلت شاد باشی ، بخندی

 

قشنگ خوبم ، خسته‌ایم !

کم می‌خندیم

حالمان خوب نیست

باید دوباره عاشق شویم

 

 

افشین صالحی



احساس

احساس

سنگ خارا نیست

که همین طور بماند و

بماند و بماند !


احساس

مثل شاپرک

مثل عطر ، می پرد !

 

درست توی همان

روزهایی که دوستت دارم

دوستم داشته باش ...

 

 

 مهدیه لطیفی



دوست داشتن فصل دارد

آدمها فکر می کنند

بعد از رفتنشان باید مانند

صندوق پستی زنگ زده و باران خورده

 درست در نقطه ای که رهایت کرده اند

 تا ابد منتظر پیغامشان بمانی،

 

اما نه ،

همیشه اینطور نیست

آدمها دل دارند ، پا دارند

 

بند دلشان که پاره شود ،

بند کفشهایشان را

            محکم می کنند و می روند

 

دوست داشتن فصل دارد

دوست داشتن زمان دارد

 

کدام باغی را دیده ای

زمستان که می شود لباسی از شکوفه بپوشد ؟

 

کدام مسافری را دیده ای

       که چمدان به دست سالها

 در ایستگاهی متروکه چشم به ریلها بدوزد ؟

 

تو دیر به سراغم آمدی

تو دیر برآورده شدی ،  آرزوی کوچک من !

          مثل برآورده شدن آرزوی کودکی ام در بزرگسالی

 

دوست داشتن ات

 دیگر به کارم نمی آید

              دیگر اندازه ام نمی شود.

 

گفته بودم ، نه ؟

دوست داشتن فصل دارد

دوست داشتن زمان دارد

 

 

مهسا مجیدی پور



عشق


عشق نجات دادن غریقیست

که دیگر هیچکس به نجاتش امیدی ندارد .

 

عشق ،

 رجعت به آغاز ِ آغاز است ، به شروع ،

به همان لبخند ، همان نگاه ، همان طعم ،

     اما نه خاطره‌ی آنها ، خود ِ آنها.

...

مگذار که عشق ، به عادت دوست داشتن تبدیل شود !

مگذار که حتی آب دادن گلهای باغچه ، به عادت آب دادن گلهای باغچه تبدیل شود !

 

عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست ،

 پیوسته نو کردنِ خواستنیست که خود ، پیوسته ، خواهان نو شدن است ، و دیگرگون شدن.

 

تازگی ، ذاتِ عشق است ، و طراوت ، بافت عشق .

 

چگونه می‌شود

تازگی و طراوت را از عشق گرفت ،

 و عشق ، همچنان ، عشق بماند؟

 

 

نادر ابرهیمی

 



من به دنیا هم نمی آمدم ...


من به دنیا هم نمی آمدم

 شاید خوشبخت دیگری دوستت داشت

 

اما خودمانیم

 من به دنیا نمی آمدم

 کی هر لبخندت را روزی هزار بار جشن می گرفت ...

 

کی هر روز اردیبهشت برایت عروسی میگرفت ...

کی هر تابستان دلش شاتوت میشد برایت و مدام می ریخت ...

 

 کی هر پاییز قدر هزار باغ انار دلش ترک بر می داشت ،

 که نکند کم باشد برای دور کردن غروب های جمعه از جانت ...

 

 کی هر زمستان

تنهایی هزار تا آغوش میشد برایت ...

 

 دیوانه

من به دنیا نمی آمدم

کی هر شب برایت می مرد

و هر صبح برای بوسیدنت زنده می شد ...

 

 

حسنا میرصنم



تعداد کل صفحات: 26


 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات